به طور کلی می توان تمامی شرکتهایی که در بازار حضور دارند را در دو گروه عمده قرار داد.

الف) شرکتهای پیشرو یا رهبر

اعم از شرکتهایی هستند که بیش از پنجاه درصد از سهم بازار را به خود اختصاص داده اند.

دو) شرکتهای دنباله رو یا پیرو

این شرکتها هر کدام سهم بسیار کم و جزئی از بازار را دارند و در در واقع دنباله رو شرکتهای بزرگ و رهبر هستند.

نظریه پردازان حوزه مدیریت بازار ، برای هر یک از این شرکتها راهکارهای مختلفی را برای رقابت در بازار ارائه داده اند. به بیان دیگر ، معتقدند که شرکتهای مادر یا همان شرکتهای رهبر شیوه های رقابت متفاوتی با شرکتهای دنباله رو دارند. در این مقاله به ارائه راهکار رقابت برای شرکتهای رهبر و پیرو به صورت جداگانه پرداخته می شود.

ارائه راهکارهایی برای شرکتهای رهبر

یک) مشتریان جدید

این شرکتها باید سعی کنند افرادی که تا کنون جزو مشتریان آنها نبوده اند به سمت مصرف کالاهای تولیدی خود بکشانند.

دو) تعریف و طراحی کاربردهای نو برای محصول

شرکتهای رهبر ، معمولاً یک محصول نو به بازار عرضه می کنند و شرکتهای پیرو به دنبال آنها به تولید کردن این محصول یا محصولات مشابه می پردازند. اما پس از مدتی محصولی که تولید و طراحی شده است با تکنولوژیهای نوین در تولید یا طراحی مواجه می شود و باید خود را مطابق با این پیشرفتها به روز کند به همین دلیل شرکت رهبر در صورتی که قصد دارد با رقیبهای خود به رقابت بپردازد باید کاربردهای جدیدی برای محصول خود ایجاد کند تا بتواند همچنان در بازار نقش رهبر را داشته باشد و کالاهای جدید و شرکتهای جدید جای آن را در بازار پر نکنند.

سه) سرمایه گذاری بر روی مشتریان کنونی

یکی دیگر از راههایی که به شرکتهای رهبر برای رقابت کردن پیشنهاد شده است این است که ترفندهایی را به کار ببرند تا مشتریانی که در حال حاضر دارند را به خرید بیشتر ترغیب کنند.

چهار) حفظ موقعیت فعلی

شرکتهای رهبر باید تلاش کنند تا موقعیت کنونی محصول خود را حفظ کنند. اگر هر تلاشی برای حفظ این موقعیت انجام دهند در واقع در میان بسیاری از رقبا توانسته اند موفق عمل کنند. زیرا در صورتی که شرایط و موقعیت ارتقاء را ندارید اگر موقعیت فعلی را نیز حفظ نکنید به زودی از دایره رقابتها خارج خواهید شد.

پنج) پیشگیری از ورود رقبا

یکی دیگر از اقداماتی که شرکتهای رهبر برای حفظ موقعیت خود در بازار می توانند انجام دهند این است که قبل از ورود رقبا به بازار از ورود آنها جلو گیری کنند یا اینکه اقداماتی برای منصرف شدن رقبا انجام دهند. اگر حدس می زنید که رقیب شما قرار است کدام یک از بازارهای شما را از دست شما بگیرد سعی کنید قبل از ورود رقیب به این بازارها ، کالاهای خود را در این بازار گسترش دهید یا بر کیفیت خدمات خود بیافزایید تا رقیب شما نتواند جایگاه شما در این بازار را بگیرد.

ارائه راهکارهایی برای شرکتهای پیرو

یک) نقاط قوت رقیب را در نظر بگیرید

در این روش به جای اینکه به نقاط ضعف رقیب خود حمله کنید ، نقاط قوت آنها را در نظر می گیرید. حمله به نقاط قوت آنها موجب می شود که مشتریان مد نظر شما ، کالای رقیب را تنها کالای موجود در بازار ندانند و با کالای شما که هم ردیف با آنهاست یا خدمات بیشتری نیز ارائه می دهد مواجه شده و به سمت کالاهای شما روانه شوند.

دو) پر کردن جای خالی رهبر

در این روش ، شرکتهای پیرو سعی می کنند در نقاطی که شرکت رهبر نتوانسته است به خوبی نیاز مشتریان را پاسخ دهد کشف می کنند و در این بخشها به ارائه خدمات و محصول می پردازند. همچنین ممکن است نقطه ضعفی در شرکت رهبر پیدا کنند و سعی کنند این نقطه ضعف را جبران کرده و مشتریان را برای خرید از محصولات خود ترغیب کنند.

سه) ارائه فن آوری نوین

بر اساس روش های آموزش بازاریابی که قبلا هم گفته شده، این نوع رقابت معمولاً در بازار تکنولوژی اتفاق می افتد. زمانی که شرکت پیرو به این نتیجه می رسد که نمی تواند در زمینه شرکت رهبر وارد فعالیت شود یک فن آوری جدید تولیده کرده و آن را وارد بازار می کند و از این طریق می تواند بازار لازم برای محصولات خود را پیدا کند.

جهت کسب اطلاع در مورد نحوه مشاور بازاریابی به این صفحه مراجعه نمایید.

 

هویت برای برند به منزله جوهر و شالوده یک سازمان یا یک فرد است.

هر سازمان یا شرکتی به دنبال این است که با تولید محصولی متفاوت و متمایز برای سازمان خود هویت مستقل و منحصر به فردی ایجاد کند. این در واقع همان هویت برای سازمان است. این تمایز نشان خواهد داد که این سازمان یا شرکت قصد دارد در بازار چگونه ظاهر شود یا خود را به دیگران نشان دهد.

به بیان دیگر ، هویت یک برند همان ارتباط ذهنی است که برند با دیگران برقرار کرده است. هویت یک برند را عواملی مانند قول هایی که یک برند به مردم و مصرف کنندگان خود می دهد شکل می دهند. هر سازمان یا شرکتی تنها قصدی که دارد این است که بتواند یک هویت برای برند خود ایجاد کند. در واقع می توان گفت برندها در نهایت همان چیزی خواهند شد که مدیران این برندها هستند. یعنی شخصیت مدیران برندها در هویت این برندها نمود پیدا خواهد کرد.

علت آشفتگی و ابهام در برندهای ایرانی دقیقاً همین موضوع است. در ایران معمولاً خلق برندهایی که کاملاً نوین باشد یا خدمات ویژه و نویی به مصرف کنندگان بدهد یا تمایز کاملاً بارزی در بازار ایجاد کند وجود دارد و بیشتر فعالیت خود را به الگو گیری یا کپی برداری از برندهای خارجی اختصاص می دهند. در درجه دوم در بسیاری از مواقع آن چیزی که برندها تصمیم گرفته اند اجرا کنند فقط در برنامه ها انعکاس پیدا می کند و در عمل نمی توانند آن برنامه ای که برای هویت سازی برای برندشان داشته اند انجام دهند. این مسئله در ایران بیشتر دیده می شود. زیرا :

اولاً : عدم باور به برندسازی

بسیاری از شرکتهای ایرانی هنوز هم چندان به اهمیت برندسازی پی نبرده اند.  آنها در ظاهر اظهار می کنند که قصد برندسازی را دارند ولی در عمل برای عملیاتی کردن آن چندان رغبتی ندارند و در بسیاری از مواقع نیز آن را ضروری نمی دانند. بنابراین برای اصلاح هویت برندها در ایران و اجتناب از این آشفتگی ابتدا باید به برندسازی باور داشته باشیم و لزوم آن برای هر کسب و کاری را باور کنیم. تا زمانی که این نگرش نسبت به برندسازی وجود دارد ، آشفتگی در هویت برندها مشاهده خواهد شد.

ثانیاً : برندها منعکس کننده شخصیت مدیران

اگر در هویت برند های ایرانی آشفتگی و سردرگمی دیده می شود علت اصلی آن این است که برندها منعکس کننده مدیران خود هستند. متأسفانه در شرکتهای ایرانی مدیران برندها نسبت به کاری که انجام می دهند و میزان صداقتی که با مصرف کنندگان دارند تردید دارند بنابراین ، آشفتگی و سردرگمی مدیران این برندها در هویت برندها به خوبی مشهود است.

به طور کلی می توان گفت ، برندسازی نوعی نگرش و باور است. انسانها در زندگیشان هما کاری را انجام می دهند که به آن باور دارند. بنابراین هر چقدر هم که در کلام خود ادعا کنیم که تمایل به برندسازی داریم ولی در واقع به آن باور نداشته باشیم ، هویتی که برای خود می سازیم یک هویت آشفته خواهد بود. اگر ما به آن کاری که انجام می دهیم ایمان نداشته باشیم نمی توانیم در کار خود صادقانه عمل کنیم.

بنابراین عملکرد ما هست که هویت برند را می سازد نه آن ادعایی که فقط به صورت کلامی گفته می شود یا در برنامه ها و تبلیغات به آن اشاره می کنیم. هویت برندها دقیقاً مانند بزرگ کردن فرزندی است که شما هر چقدر هم ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خوب را آموزش دهید ولی خودتان به آن عمل نکنید نمی توانید این ویژگیها را در فرزند خود پرورش دهید. در حالی که بدون ابراز کلامی و آموزش مستقیم این ویژگیها به فرزندتان فقط خودتان بر اساس این باورها عمل کنید می توانید بهترین الگو بوده و این رفتارها را در فرزند خود نیز تقویت کنید. بنابراین، برندها در نهایت همان چیزی خواهند شد که خود شما هستید.


موضوعات مرتبط :

ریشه یابی عدم علاقه مردم ایران به برندهای داخلی

هدفهای نهفته شده در پشت شعار برندها

چگونگی برندسازی شخصی برای خانم ها

کپی برداری از برندهای خارجی و چالش هویتی در برندهای ایرانی

سه برند پر فروش لوازم خانگی و الکترونیکی دنیا

نظر شما