افکار هر فردی می تواند زمینه ساز موفقیت یا شکست آن فرد باشد.

به ویژه این افکار زمانی که مدیریت یک مجموعه به عهده یک فرد است از اهمیت بیشتری برخوردار می شود. در میان تمامی افکار مخرب و زیان آوری که یک مدیر می تواند داشته باشد ، نگرشها و باورهایی که در ادامه می آیند از همه زیان آورتر هستند.

یک) نادیده گرفتن کمک به رقیبان  

شاید شما باور داشته باشید که هر کسی که زرنگ است باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد و یک فرد موفق ، فردی است که فقط به خودش متکی باشد. در صورتی که این فکر در عمل می تواند زیان آورترین باوری باشد که مدیر یک مجموعه می تواند داشته باشد. یک مدیر موفق ، مدیری است که نه تنها برای موفقیت و پیشرفت خود تلاش می کند بلکه سعی می کند به دیگران و همکارهای خود نیز کمک کند و زمینه های موفقیت آنها را نیز فراهم کند. همچنین او باور دارد که در مواقع لازم باید از تجربه و دانش رقیب و همکاران نیز استفاده کرد. چنین مدیری نه تنها می تواند موقعیت خود را در میان رقیبهای خود ارتقاء دهد ، بلکه می تواند با گسترش دادن این طرز فکر ، در میان مشتریان نیز به جایگاه ویژه ای دست پیدا کند.

دو) نادیده گرفتن تفاوتهای فردی کارکنان  

همیشه این مسئله گوشزد شده است که همواره سعی کنید استعدادهای خوبی را دور خود جمع کنید. اما این جمله به این معنا نیست که تفاوتهای فردی کارکنان خود را نادیده بگیرید. بهترین مدیر این است که به توانایی های هر فردی از دیدگاه همان فرد توجه کند و انتظار نداشته باشد که همه مانند یکدیگر باشند. به عنوان مثال ، اگر شما فردی هستید که ساعات زیادی می توانید بدون خستگی کار کنید ، نباید انتظار داشته باشید تمامی کارکنان شما نیز مانند شما باشند.

از نظر مشاور بازاریابی هر فردی سبک زندگی خود را دارد و در یک زمان خاصی از روز می تواند بیشترین بهره وری را داشته باشد. پس انتظار نداشته باشید آنها مثل شما باشند و در صورتی که مانند شما نبودند ، مورد توبیخ قرار بگیرند. بلکه بهترین مدیران ، افرادی هستند که اولاً سعی می کنند افراد با استعداد و منضبط را جذب کنند و در ثانی ، در صورتی که توانستید همچنین افرادی را جذب کسب و کار خود کنید ، باید تفاوتهای فردی آنها را مورد توجه قرار دهید و تلاش نکنید همه کارکنان شما مشابه هم باشند. زیرا این تفکر مخرب موجب می شود شما نتوانید از توانایی آنها به خوبی استفاده کنید و میزان بهره وری آنها را پائین می آورید.

سه) نادیده گرفتن افکار و اهداف مشخص

برخی از مدیران چنین فکر می کنند که کارکنان آنها باید کاملاً مطابق میلشان عمل کنند. در حالی که هیچ فکر یا هدف مشخصی را تعریف نکرده اند که کارکنان به خوبی بدانند که باید به دنبال چه هدفی باشند. اگر شما هدفها و انتظاراتی که از هر یک از کارکنان و بخشهای مختلف خود دارید را مشخص کنید ، آنها به راحتی متوجه هدف خواهند شد و سعی می کنند تلاششان را در این جهت انجام دهند. ولی اگر چنین هدف مشخصی نباشد و شما فکر کنید که کارکنانتان باید خودشان حدس بزنند و مطابق افکاری که در ذهن شماست عمل کنند به چیزی که قصد دارید برسید نخواهید رسید.

چهار) نادیده گرفتن راه های مختلف

بر اساس آموزه های آموزش بازاریابی ، یکی دیگر از افکار مخربی که ممکن است مدیران به آن توجهی نداشته باشند و درگیر آن شوند این است که نباید انتظار داشته باشید راه حلی که قبلاً جواب داده و مشکل را حل کرده است باز هم برای شما کارگشا باشد. همیشه سعی کنید از روشها و راه های مختلف به حل مشکلاتتان فکر کنید. هر شرایط جدید یا مشکل جدیدی که برای شما پیش می آید قطعاً ویژگیهایی دارد که موقعیت یا مشکل قبلی نداشته است. پس سعی کنید به جای استفاده از افکار و روشهای منسوخ و تکراری از روشهای متنوع و جدید استفاده کنید.

هر سال ، لیستی از برندهای بزرگ و برتر دنیا معرفی می شوند ولی هیچ گاه نام برندهای ایرانی در میان آنها نیست.

فهرستی طولانی که در آن نام بسیاری از برندهای جهان ثبت شده است و جای برندهای ایرانی در آن لیست خالی است. این حقیقت غم انگیز نشان دهنده ضعف اساسی برندسازی در ایران است. بزرگترین موانع در برندسازی محصولات ایرانی چیست که موجب می شود این برندها نتوانند در سطح بین المللی و منطقه ای زیاد دوام داشته باشند ؟ با تحلیل شرایط و وضعیت برندهای ایرانی می توان مشکل اساسی را در موارد زیر خلاصه کرد :

یک) ضعف مدیریت کلان

شرایط کلی که خارج از اختیار برندهاست ولی در شکل گیری ، حیات و دوام آنها نقش مهمی دارد همگی مربوط به مدیریت کلان می شود. معمولاً فضای نامناسب کسب و کار یکی از مشکلات عمده در این سطح از مدیریت است. در صورتی که فضای اقتصادی و اجتماعی مناسبی برای فعالیت برندها وجود داشته باشد ، مسیر رقابت در بخش های خصوصی هموارتر می شود و رقابت در بخشهای خصوص منجر به رقابت بین برندها و تلاش برای تقویت روز به روز آنها خواهد شد. بنابراین ، دلایل ضعف در این بخش از مدیریت به عوامل زیر بر می گردد.

۱) فرصت برای بخشهای خصوصی

در صورتی که خصوصی سازی ، تقویت شود و به کسب و کارهای جدید فرصت رشد و شکوفایی داده شود ، شاهد این خواهیم بود که فرصتهای زیادی برای برندهای ایرانی ایجاد خواهد شد تا بتوانند در بازار وارد شوند. بخش خصوصی سعی خواهد کرد برای ادامه حیات خود و کسب سرمایه کافی ، به رقابت با برندها و بخشهای دیگر بازار بپردازد و همین موجب ایجاد یک فضای پویا و زنده اقتصادی می شود. در کنار آن ،  برندها تلاش می کنند با افزایش کیفیت و کارآیی خود بتوانند بازار را به دست بیاورند.

۲) ثبات اقتصادی

ثبات اقتصادی در یک کشور جزو شاخص های مهم در پیش بینی کردن تولد برندهای جدید است. چرا که بی ثباتی اقتصادی منجر به این می شود که به راحتی نتوانیم آینده را پیش بینی کنیم که وضعیت اقتصادی چگونه خواهد بود و در نتیجه ، ترس از تباهی سرمایه موجب می شود سرمایه گذاران ، برای خلق برندها یا تقویت برندهای کنونی ، احساس خطر کنند.

۳) کارآفرینی

هر چه قدر در فضای کلان یک کشور ، فرصتهای کارآفرینی وجود داشته باشد می توانیم تصور کنیم که برندهای زیادی خلق خواهند شد که با برندهای کنونی به رقابت می پردازند، در نتیجه ، فضای رقابتی در بازار موجب می شود ، برندها برای ادامه حیات خود در بازار تلاش کنند.

۴) استفاده از متخصصین

یکی دیگر از عواملی که در سطح کلان بر ضعف برندهای ایرانی یا از بین رفتن آنها اثر می گذارد این است که در هر کسب و کاری از متخصصین آن حوزه استفاده شود. اگر هر فردی بتواند به هر کسب و کاری وارد شود ، موجب می شود هیچ فردی در جایگاه واقعی و اصلی خود قرار نگیرد ، تخصصها و نیروی انسانی کارآمد به راحتی از بین برود و همه اینها منجر به از بین رفتن برندهای کنونی خواهد شد و از طرفی زمینه های خلق برندهای جدید را نابود می کند.

دو) ضعف مدیریت بنگاه ها

علاوه بر اینکه ضعف ها و نقص ها در سطح کلان ، موجب از بین رفتن برندهای ایرانی می شود یا موجب از بین رفتن زمینه های رشد و توسعه برندهای جدید می شود. ضعف در سطح مدیریت بنگاه ها نیز منجر به از بین برندها می شود. از جمله می توان به عوامل زیر اشاره کرد:

۱) عدم نوآوری در برندسازی

یکی از عمده ترین ضعف های مدیریتی در سطح بنگاه ها را می توان عدم توجه مدیران به نوآوری دانست. تجربه شرکتهای بزرگ و تجارب جهانی نشان داده است که فقط با نوآوری است که می توان برندهای جدید را توسعه داد و از مرگ برندهای قدیمی جلوگیری کرد. اما این مسئله در بین برندهای ایرانی و مدیرانی که این برندها را مدیریت می کنند کمتر دیده می شود.

۲) برند به عنوان سرمایه

کمتر مدیری در ایران وجود دارد که برند را معادل و مساوی با سرمایه بداند و به این اعتقاد داشته باشد که برند می تواند برای آنها سود و سرمایه زیادی را به دست آورد. به همین دلیل است که پرداختن به برند و برندسازی یا نگهداری از برند موجود برای آنها چندان مسئله مهمی نیست.

نظر شما