بدون شک در عصر حاضر ، یکی از سرچشمه‌های عمده اعتبار و ارزش فهمیده شده در نمایش و معرفی هر سازمان و یا کسب و کاری ، برند و نام تجاری به کار گرفته شده می‌باشد. تاثیر برند در عصر حاضر در فضای تجارت و صنعت به اندازه‌ای است که حیطه و قالب فعلی تجارت و حرفه را الگو واره برندسازی عنوان می‌کنند.

اعتبار و اهمیت به وجود آمده به وسیله نام تجاری و به بیانی دگر ارزش به خصوص برند را می‌شود تماماً به شکل ریاضی و با دو نگرش مورد سنجش قرار داد که بر این پایه‌اند: نگرش بازار و نگرش مالی.

در نگرش مالی نام تجاری اندازه اعتبار پولی نام تجاری همچون یک سرمایه غیر قابل لمس تشکیلات و شرکت تحت ارزیابی قرار می‌گیرد. با توجه به احصائیه‌های تازه ، سرمایه‌های غیر قابل لمس ۷۵% سرمایه‌های یک شرکت را تشکیل داده که در آن برند یا نام تجاری برخوردار از موقعیت ممتاز و شاخصی است.

در نگرش مارکتینگ اهمیت و اعتبار نام تجاری براساس داوری مخاطبان و خریداران در رابطه با آن مورد سنجش قرار می‌گیرد. این مولفه اندازه اثربخشی نام تجاری در بهایی که خریدار آماده است بپردازد را ارائه می‌کند.

علم برند عکس‌العمل‌های خریداران را در هنگام رویارویی با آن ایجاد می‌نماید که حاصل آن ایجاد ابعاد و گستره‌ی برجسته و معلومی از اهمیت و اعتبار خاص نام تجاری می‌باشد. به عبارتی علم برند در برابر مشتریان سبب بالا رفتن درجه قدرت نام تجاری می‌شود.

به منظور ارزیابی اندازه توفیق و پیروزی برندسازی در فکر خریداران و مخاطبان وسیله‌های گوناگونی به کار برده می‌شود که یکی از رایج‌ترین آن‌ها هرم CBBE است. با نظر به این الگو که به وسیله کوین کلر عرضه شده است. گمان می‌رود دو مولفه شناختی برند و تجسم از برند همچون پیامدهای آغازین و آنگاه حالت و چگونگی فهمیده شده و پایداری و همراهی هچون پیامدهای ابعاد و گستره برجسته‌تر برندسازی منظور گشته است.

مراحل برندینگ

نخستین قدم در برندسازی آگاهی و تجدید نظر سه مولفه استراتژی مسئولیت ، دورنما و ارزش‌های مهم تشکیلات می‌باشد. از این رو که در تجارت و حرفه‌ها مجال و مهلت و خطر همچون مولفه‌ی پر اهمیتی در مقایسه با امتیازات و عیوب به شما می‌آیند. بدین سبب آگاهی و فهم این مساله مهم است که در چه قسمتی از بازار مجال و مهلت فراوان‌تری پنهان است و یا به بیانی احتمال ایجاد اعتبار و درجه فراوان‌تری برای تشکیلات و صنعت مورد نظر وجود دارد.

بنابراینبا نظر به فهم و آگاهی رده‌های گوناگون خریداران و مخاطبان از اعتبار و درجه ایجاد شده به وسیله‌ی تشکیلات و کالاها ، این مخاطبان و یا خریداران در قسمت‌های متفاوتی گروه بندی شده که به آن گروه بندی بازار می‌گویند. آنگاه قسمت‌هایی که حداکثر میزان و گستره ارزش و اعتبار را شناخته‌اند و در نهایت حداکثر میزان ارزش و اعتبار را برای تشکیلات ایجاد نموده‌اند ، نشانه گیری و مورد ارزیابی قرار می‌گیرند و در فاز پس از آن ویژگی‌های تلفیقی و مشاع و متفاوت نام تجاری در قسمت بازار نسبت به سایر رقبا تعیین می‌گردد. ویژگی‌های متمایز و متفاوت در واقع سبب منحصر به فرد شدن مرتبه و موقعیت نام تجاری در اندیشه و فکر خریداران در هر قسمت مقصور بازار می‌شوند که این روند را موقعیت سازی و تصویر سازی می‌گویند. آنگاه در امتداد موقعیت سازی و تصویر سازی دلخواه نام تجاری در اندیشه و فکر و قلب خریداران ، متناسب با طراحی مرکب مارکتینگ که در برگیرنده قسمت‌های کالاها ، بها و چگونگی ارائه ، چگونگی پخش در ساخت محصول و افزون بر این‌ها پروسه ، پرسنل و کارمندان و ویژگی‌های جلوه‌ای و نمادی در عرضه سرویس‌ها و فعالیت‌ها می‌باشد ، مبادرت می‌شود.

با دقت به فازهای بالا ، ماهیت برند که در واقع همان تجسم ذهنی دلخواه در اندیشه خریداران و بینندگان می‌باشد ، تشریح و تهیه می‌شود. در مرحله پایانی با نظر به فازهای پیشین و در امتداد معرفی و خلق تفاوت در نام تجاری ، اجزای برند تهیه می‌شوند. این اجزا بر پایه‌ی انجمن مارکتینگ در برگیرنده پنچ مولفه مهم می‌باشد که بر این پایه‌اند:

اسم و نشانی اینترنتی ، آرم و نشان ، شعار و صدا ، شخصیت ، فرم و نما و جعبه بندی.

براساس دیدگاه کوین کلر استانداردهای عمده و اساس گزینش مناسب‌ترین اجزای برند بر این پایه‌اند:

امکان به ذهن سپردن ، مقیاس مفهوم آن ، مقبولیت عام ، امکان وفق و همسانی ، امکان مراقبت.