اگر از هر فردی که در زمینه تبلیغات فعالیت می کند سوال کنید که هدف از تبلیغات شما چیست ؟

یا در هر تبلیغ به دنبال چه چیزی هستید ؟ به شما پاسخ می دهد که هدف آنها ایجاد واکنشهای مثبت در مخاطبان است. این پاسخ کاملاً منطقی به نظر می رسد ولی منظور از واکنشهای مثبت چیست ؟ آیا هر واکنشی می تواند انتظارات ما را برآورده کند و همان چیزی باشد که در تبلیغات به دنبال آن هستیم ؟

ممکن است برخی از مخاطبان شما واکنشهای احساسی به تبلیغی که شما طراحی کرده اید نشان دهند. برخی دیگر ممکن است واکنشی کاملاً منطقی نشان داده و با توجه به نیازهایی که دارند به تبلیغات شما پاسخ دهند. از طرفی برخی از افراد نیز ممکن است تنها تحت تأثیر نوشته ها ، شعارها ، پیامها ، موسیقی و رنگی که برای تبلیغات خود انتخاب کرده اید قرار بگیرند. همگی اینها یک واکنش مثبت است ولی آیا همان چیزی است که باید در تبلیغات به دنبال آن باشیم ؟

احساسات و واکنشهای انسانها بسیار پیچیده است. به همین دلیل است که ممکن است شما با یک پیام مشابه در یک زمان نتیجه مورد نظر را بگیرید ولی در زمان دیگر چنین نتیجه ای را نگیرید. همچنین ممکن است در یک زمان ، مخاطبان شما کاملاً آگاهانه و در یک زمان دیگر کاملاً ناهشیار و نا آگاهانه تحت تأثیر تبلیغ شما قرار گیرند. بنابراین ، به همان اندازه که انسان موجودی پیچیده است ، برنامه ریزی و هدف قرار دادن احساس و واکنش آنها نیز پیچیده است.

به همین دلیل ممکن است در برخی از موارد شما انرژی و زمان خود را صرف کنید ولی نتیجه مورد نظر را نگیرید. تحت تأثیر قرار دادن احساس و واکنش مشتریان و مخاطبان ، چیزی است که همیشه در تبلیغ ها مورد توجه قرار می گیرد. این انتخاب اصلاً انتخاب نادرستی نیست ولی تا چه اندازه می توان روی آن حساب باز کرد ؟ یک تبلیغ تأثیر گذار تبلیغی است که احساسات افراد را تحت تأثیر قرار دهد. واکنشهای منطقی و نا هوشیار همیشه کارساز نیستند. اما واکنش های احساسی همیشه روی رفتار مخاطبان و مشتریان تأثیر زیادی می گذارند.

برنامه ریزی سیستم عصبی انسانها به گونه ای است که ابتدا پاسخهای هیجانی و احساسی به محرکی می دهند و سپس عقلانی و منطقی ، بنابراین ، کار درست را افرادی انجام می دهند که در طراحی تبلیغات ، احساسات افراد را مورد هدف قرار می دهند. شاید همه با این موضوع موافقت کنند که در تبلیغات باید احساس افراد را مورد هدف قرار دهند. اما عنصر مجهولی که در این میان وجود دارد این است که تجربیات گذشته ما هستند که احساسات ما را بیشتر متأثر می کنند.

با این جمله به این نتیجه می رسیم که قبل از اینکه به دنبال پر رنگ کردن جنبه های احساسی تبلیغات خود باشیم باید سعی کنیم یک تجربه خوشایند احساسی برای مخاطبان و مشتریان خود فراهم کنیم. مغز انسانها محرکهای تازه را بر مبنای محرکهای شناخته شده ای که از قبل میشناخته پیوند می دهد تا بتواند ماهیت آن را شناسایی کرده و پاسخ مناسبی بدهد.

بنابراین ، اگر شما برای اولین بار چیزی را تبلیغ می کنید نمی توانید احساسات انسانها را بر انگیزید چرا که شناختی درباره این موضوع وجود ندارد. اما اگر سعی کنید در تبلیغ خود از مواردی که برای انسانها آشناست استفاده کنید تا احساس خوبی که نسبت به آن چیز شناخته شده داشته اند به این موضوع جدید نیز تعمیم پیدا کند. به عنوان مثال ، در اکثر مواقع برای تبلیغ بیمه ها از المانها و نشانه های مربوط به خانه استفاده می شود. از آنجایی که مردم با توجه به تجربه ای که دارند خانه را جای امن و محل آرامش می دانند ، پس بهتر می توانند لزوم وجود بیمه و آرامشی که برای آنها دارد را در ذهن تداعی کنند. در واقع در این تبلیغات نیز سعی می کنند یک احساس مثبت در مخاطب را با توجه به تجربه خوشایندی که در گذشته برای افراد اتفاق افتاده است ایجاد کنند.

در نتیجه می توان گفت ، احساساتی که حاصل تجارب خوشایند قبلی است ، عنصر مجهولی است که در تبلیغات به خوبی به وجود آن پی نبرده اند یا اگر هم به آن پی برده اند نتوانسته اند به خوبی درک کنند یا متوجه شوند که چه نوع احساساتی می تواند بیشترین تأثیر را بر رفتار مخاطبان و اثر گذاری یک تبلیغ بگذارد.


پیش بینی آینده صنعت تبلیغات

تأثیر انکار ناپذیر رنگ در تبلیغات

تعیین زمان مناسب برای تبلیغات چه اهمیتی دارد ؟

تنوع اجرا در تبلیغات قابل نمایش

در عصر جدید نگران هزینه های تبلیغات نباشید

اخلاق در تبلیغات به چه معناست؟

چگونه می توانیم یک تیزر تبلیغاتی ارزان بسازیم ؟